روز یکشنبه 26 بهمن روز آخر نمایشگاه بود که دریک تصمیم ناگهانی با یکی از دوستای عزیزم که به غیر از دوستی همراه همیشگی من در درس و پروژه هست رفتیم نمایشگاه بین المللی گردشگری چون نمایشگاه نزدیک رفت و آمد کار و درس و پروژه ما بود.یکی از خوبی هایی که این نمایشگاه داشت این بود که برای وارد شدن به داخل محوطه نمایشگاه از اونایی که دانشجو بودند پول نمیگرفتند و مجانی بودش ولی بقیه به مبلغ 2 هزار تومان باید پرداخت می کردند.بعد که وارد شدیم یه دکه ای بود که در آن نقشه ی راهنما نمایشگاه مربوطه را بهت می دادند چون علاوه بر نمایشگاه گردشگری چند تا نمایشگاه دیگری هم نیز بود.بعد رفتیم جلوتر و یه ماشین ون مانندی آمد و سوار آن شدیم و ما و بازدیدکننده های دیگر را به نمایشگاه مربوطمون رساند و باید اضافه کنم که این ماشین ها هیچ مبلغی را برای کرایه دریافت نمی کنند.این نکته را گفتم چون وقتی من و دوستم سوار ون شدیم بقیه میترسیدن داخلش بشن چون خیال میکردند پولی هستش و صددفعه فقط از من پرسیدند که خانوم این ماشین پولی هستش و منم گفتم خیر بعد دوباره ماشین هم که داشت حرکت میکرد باز پرسیدند خانوم این پولی نیست دیگه و بعد گفتم نیست و نترسید.
اینم نقشه ی راهنما نمایشگاه گردشگری که من و دوستم به سالن های شماره 38 و 40 فقط رفتیم(که سالن های مربوطه را با کادرهای دایره ای و مستطیلی زرد رنگ در داخل عکس نشان داده ام):
و اینم سالن شماره 38 که در حقیقت مربوط به صنایع دستی و در طبقه پایینش هم که فکرکنم مربوط به کشورهای خارجی و چند تا آژانس و موسسه بودش:
و اما عکس های مربوط به داخل سالن 38:
و اینم سالن شماره 40 که مربوط به غرفه های استانهای زیبای کشور عزیزمان ایران نیز می باشد که جاتون خالی در این سالن شاهد رقص کردی هم نیز بودیم که در عکس هایی که گرفتم مشاهده می کنید:
حالا یه نکته ی جالبی رو هم بگم که وقتی بازدیدمون از سالن های 38 و 40 تموم شده بود دیگه خیلی خسته شده بودیم و همچنین خیلی هم گشنمون بودش و داخل محوطه دنبال یه رستوران یا فست فودی یا هرجایی که یه غذایی چیزی داشته باشه و ما بخوریم و بعد چشمم افتاد به کانکسی که عکسشو در پایین گذاشتم افتاد و با شوق و ذوق رفتم طرفش و گفتم غذا چی دارید و طرفی که داخلش نشسته بود یه خنده ای به من کرد و گفتش اینجا ما غذا نمیفروشیم که و درست حرف اون آقا رو متوجه نشدم چون آرام گفته بودند ولی انگار تجهیزات غذا یا آشپزخانه بودش ولی واقعا قیافش شبیه فروش فست فود بودش.
و اما بالاخره یه رستورانی یافتیم که خداییش غذاش خوب بود و ما کباب کوبیده خوردیم و سر در این رستوران که در عکس زیر مشاهده میفرمایید:
در کل نمایشگاه بد نبودش ولی بیش از اینا ازشون انتظار میرفت به خصوص سالن 40 که مربوط به غرفه های استانها بودش و بعضی غرفه ها آن چیزی که باید از استانشون از همه لحاظ معرفی میکردند شاهد نبودیم و البته این نظر شخصی بنده هستش و همچنین در رابطه با سالن 38 که مربوط به صنایع دستی هم بودش آن چیزی که انتظار داشتم ندیدم…چون نمایشگاهی که رو اسمش نمایشگاه بین المللی هستش یه خورده آدم انتظار بیشتر داره.انشالا سال های آتی شاهد پیشرفت بیشتری باشیم….
و در آخر بگویم که اگر تصاویر کیفیت مورد انتظار را نداشتند پوزش میطلبم چون یهویی شد که به نمایشگاه آمدیم و دوربین حرفه ای نداشتیم و با موبایل عکس گرفته بودیم…
دیدگاهتان را بنویسید