نوشته: الیزابت بکر
ترجمه: جعفر خیرخواهان و علی رهنما
دشوار میتوان موضوعاتی در حوزه سفر و گردشگری پیدا کرد که در عرصه عمومی مورد بحث و جدل جدی قرار گیرد. تاریخنگاران، کارشناسان علوم سیاسی و اقتصاددانان معمولا در بررسیهای خود، گردشگری را حذف میکنند. نشریات و کارشناسان سیاست خارجی به ندرت به این موضوع میپردازند.
معمولا، رسانهها تنها پرسشهای عادی میپرسند نظیر اینکه آیا حق مسافرت، شامل مسوولیت افراد در احترام به یک کشور، محیط زیست، مردم و فرهنگ آن کشور هم میشود یا خیر. برخلاف صنعت نفت که تمام سطوح و لایههای آن به دقت بررسی میشود، نگارش سفرنامه به بخش الحاقی این صنعت تبدیل شده است. به جز چند مورد استثنا، بخشهای سفر روزنامهها یک هدف مشترک واحد دارند که همانا کمک به مصرفکنندگان است که چگونه پول خود را با هدف دستیابی به رویای یک سفر کامل خرج کنند. رسانهها به ندرت نظرات انتقادی درباره سفر مینویسند. رویکرد «احساس خوب داشتن» نسبت به سفر حتی در روزنامهنگاری «سبک زندگی» هم نادر است.
یک موضوع محل نزاع این است که تعداد زیادی از نویسندگان سفر برای هر مقصدی که درباره آن مینویسند از امکانات رایگان حمل و نقل، مکان، غذا و سرگرمی برخوردار میشوند. این نوع قالب کار تقریبا در هر نوع روزنامهنگاری ممنوع است. این رسانههای عمدتا سازشپذیر که به بخش الحاقی از صنعت گردشگری تبدیل شدهاند و قرار است آن را پوشش دهند، مانع دیدن تصویر بزرگتر و مشکلات ذاتی گردشگری میشوند و اجازه ندادهاند سفر و گردشگری جدی گرفته شود.
همیشه اینگونه نبوده است. نوشتن سفرنامه به سبک امروزی ریشه در انتهای سده نوزدهم میلادی- عصر کشتیهای بزرگ تجاری و قطارها- دارد. زمانی که نویسندگان این نکته را بدیهی میگرفتند که سفر به معنای ماجراجویی است نه آسایش و رفاه و اینکه هر فردی سفری یک ماهه به خارج از کشور داشته باشد، به قصد شناخت فرهنگها و سرزمین آن کشور است. در آن روزها نویسندگان به ندرت تنها در زمینه سفر متخصص بودند. توجه آنها به این نکته بود که فرهنگهای خارجی به همان اندازه که باشکوه بودند بد هم بودند. سنگ محک آنها مارکوپولو پدربزرگ سفرنامهنویسی بود. هنگامی که توصیفات مارکوپولو از جهان در حوالی سال ۱۳۰۰ میلادی انتشار یافت، مردم ایتالیا فکر کردند توصیفات مارکوپولو از چین در دوران قوبیلای خان، کاملا خیالپردازانه است. داستانهایی درباره ولخرجی دربار خان شامل قصری از سنگ مرمر، طلا و نقره، سخاوتمندی خان نسبت به اطرافیان، اختراع عجیب خان به نام پول کاغذی و جزئیات دقیق از پلهای بزرگ و جادههایی که در سرتاسر امپراتوریاش ساخته بود، به عنوان امری محال به تمسخر گرفته شد.
۲۰۰ سال بعد کریستف کلمب کپی مشابهی از شاهکار مارکوپولو در سفر دریاییاش به آن سوی اقیانوس اطلس در جستوجوی کشور هند انجام داد. آن روح ماجراجویی از صفحات نخستین کتابهای راهنما محو شد. بیتردید سفر در قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم منحصر به نخبگان یا دیپلماتهای حرفهای و بوروکراتهای استعماری بود که میتوانستند هفتهها را صرف تحسین شگفتیهای باستانی مانند اهرام کنند. سفر در آن زمانه چنان امتیازی محسوب میشد که مردم ماهها وقت خود را صرف آمادگی سفر با اتکا به کتابهای راهنما به منظور یافتن مسیرهای پنهان و بستری برای استراحت در شب میکردند. راهنمای آلمانی سفر (بائدکر) کتاب راهنمایی در سال ۱۸۷۶ برای بیتالمقدس و اطرافش منتشر کرد که روایتی هر روزه از چگونگی مسافرت بر پشت اسب به سمت شهر مقدس را در برمیگرفت. «در مسیر پوشیده شده از درخت انجیر، راه دیگری از سمت چپ ملحق میشود و به روستای بیدو میرسیم که با انبوهی از سنگ و درختان بیشاخ و برگ احاطه شده است. این صحنهای از بیابانهای سنگی است که در عهد عتیق پیشگویی شده است.»
نویسنده با حالت صادقانه که در سفرنامه نوشتنهای امروزی دیده نمیشود، هشدار میدهد: «تنها با صبر و حوصله با نفوذ در زیر پوسته مدرنی از زباله و فساد که مانع دیدن مکانهای مقدس میشود متوجه میشویم این تصویری از بیتالمقدس در دوران باستان است.» در هشتاد صفحه بعدی کتاب، بائدکر تاریخ شهر مقدس و مناظر را به روشنی و جزئیات علمی ساختمانها و بناهای تاریخی توصیف میکند. اطلاعات کاربردی درباره هتل، رستوران، بانک، کنسولگری، داروخانه و خیاطی کمتر از دو صفحه را پر میکند. دو سال بعد برای کشورهای مصر و سودان کتاب راهنمای سفری منتشر شد. بائدکر نزدیک به ده محقق، مورخ، باستانشناس، زبانشناس را برای نوشتن درباره هنر، تاریخ، مذهب و خط تصویری مصر استخدام کرد. این کتاب راهنما ۱۹ صفحه واژگان ضروری عربی داشت و انتظار میرفت مسافر برای درک کامل آنچه شاهد آن است دستکم ۴ هفته را در کشور مصر بماند. هیچچیز نباید از قلم بیفتد «مجسمه ابوالهول، نگهبان مقدس محوطه هرم دوم، یک شیر خوابیده عظیم با سر پادشاه که لباس سلطنتی به تن کرده است… متاسفانه، اکنون سر تکه تکه شده، گردن بیش از حد نازک شده، بینی و ریش شکسته شده و رنگ مایل به قرمز آن تقریبا در حال از بین رفتن است، اما به رغم تمام آسیبهای وارده، حتی اکنون تجسم تاثیرگذار از قدرت و عظمت را حفظ کرده است.»
منبع : دنیای اقتصاد
دیدگاهتان را بنویسید